ظهور هوش مصنوعی و ضرورت بازتفسیر هوش انسانی
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۶۳۰۹۸
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، «در عصر هوش مصنوعی، کل دنیا یک کلاس درس است و همه معلمها راهنماهای ما برای حرکت در این دنیا هستند؛ در روزگار که دانش آموزها با اطلاعات تنها به اندازه چند کلیک فاصله دارند، معلمها به آنها کمک میکنند تا اطلاعات را پیدا کنند و از آنها هر روز استفاده کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جملات فوق را نرم افزار چت جی پی تی با اقتباس از معروفترین سخنرانیهای شکسپیر نوشته است.
امروزه ما با انواع و اقسام هوش مصنوعی رو به رو هستیم. روانشناس دانشگاه هاروارد، هاوارد گاردنر، در سال ۱۹۸۳ هشت نوع هوش مصنوعی را معرفی کرد: زبانی، منطقی-ریاضیاتی، موسیقیایی، فضایی، بدنی-جنبشی، بین فردی، درون فردی و ناتورالیستی (طبیعت گرایانه). تا قبل از دهه ۱۹۹۰، روانشناسانی مانند پیتر سالووی، که امروز رئیس دانشگاه ییل است، با طراحی تستهای EQ سعی میکردند تا سطوح «هوش عاطفی» یعنی توانایی «درک، استفاده، فهم و تنظیم احساسات» را ارزیابی و اندازهگیری کنند.
هوش مصنوعی مولد ما را بر آن دسته از ابعاد هوش انسانی متمرکز میکند که منجر به تولید و خلق الگوهای جدیدی از نمادها- شامل کلمات، اعداد، حروف، تصاویر- از تشخیص و تقطیر الگوهای موجود در میان میلیاردها چیزی که میدانیم میشوند. خط و مرز بین آنچه میتوان تولید کرد و خلاقیت واقعی- تولید ایدههایی که واقعاً جدید هستند- همین حالا زیر سوال رفته است. چشم انداز و سرعت قدرت پردازش، ظرفیت دیگر مغز انسان که توسط ماشین میتواند دو برابر شود، نیز مورد مداقه و بررسی بیشتر است.
اهمیت هوش مصنوعی مولد
بنابراین، اهمیت هوش مصنوعی مولد در این است که ما را مجبور میکند تا به درک تازهای از توانا هایمان دست پیدا کنیم، همان طور که قبلاً این کار را با فناوریهای قبلی کردهایم. به هر حال، گوگل فقط یک حافظ مصنوعی است، برای بسیاری از ما پیش آمد که یک اسم یا موضوع را فراموش کردهایم و از گوگل برای جبران این نقص درونی خود استفاده کردهایم.
دایرهالمعارفهای قابل حمل در جیبهایمان، از اهمیت یادگیری کاستهاند و بر ضرورت یادگیری نحوه استفاده از این ابرازهای جدید افزودهاند. اما هوش مصنوعی مولد همچنین ما را وادار میکند تا آنچه داریم به انسانها میآموزیم را نیز زیر سوال ببریم و بگوییم وقتی هوش مصنوعی وجود دارد دیگر چه نیازی به آموختن و یادگیری است؟
تفکر انتقادی در طول تاریخ خود هرگز از امروز مهمتر نبوده است. هوش مولد، چه طبیعی و چه مصنوعی، میتواند حجم عظیمی از دانش را سازماندهی، سنتز و تقطیر کند، اما با خطاهای مستمر و از بین نرفتنی. کتاب نویسنده برنده جایزه نوبل، دانیل کانرمن به نام «فکر کردن سریع و کند» کتابی است درباره اشتباهات ناشی از فعالیت بخشهای مختلف مغزمان. همین الان اینترنت پر شده از کتابها، مقالات، پستهای وبلاگی، توییتها و ویدئوهای مملو از خطاهای سهوی. هوش مصنوعی مولد لاجرم این خطاها را به شکلی که ما دیگر قادر به تشخیصشان نیستیم شدیدتر خواهد کرد. پس هنوز انسان برای تشخیص این خطاها و اشتباهات نیازمند آموزش و یادگیری است.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: هوش مصنوعی هوش تجاری هوشمند هوش مصنوعی AI هوش مصنوعی مولد خطا ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۶۳۰۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک عملکرد غیرمنتظره در مخچه کشف شد
دانشمندان خبر از کشف یک عملکرد غیرمنتظره در مخچه انسان که «مغز کوچک» نیز نامیده میشود، دادهاند.
به گزارش ایسنا، مخچه(cerebellum) با نامی که در زبان لاتین به معنای «مغز کوچک» است، تنها ۱۰ درصد از کل جرم مغز انسان را تشکیل میدهد. با این حال نباید اجازه داد اندازه کوچک آن ما را فریب دهد، چرا که بیش از سه چهارم نورونهای مغز در این فضای کوچک جمع شدهاند و چیزهای زیادی داخل آن اتفاق میافتد.
به نقل از اسای، از قدیم این گونه تصور میشود که این قسمت از سیستم عصبی که در پایه جمجمه قرار دارد، بیشتر به هماهنگ کردن عملکردهای حرکتی مانند تعادل و حرکت مربوط میشود. اکنون تحقیقات جدید از فرضیهای حمایت میکند که در حال اعتبار گرفتن است. این فرضیه نقش کلیدی مخچه را در یادگیری برجسته میکند.
پژوهشگران دانشگاه پیتسبورگ و دانشگاه کلمبیا در این مطالعه جدید میخواستند بر اساس تحقیقات قبلی که منطقه خلفی-جانبی مخچه را به عنوان نقشی در اتصال آنچه میبینیم به حرکاتی که انجام میدهیم، شناسایی کنند.
آندریا بوستان، نوروبیولوژیست دانشگاه پیتسبورگ میگوید: فرض دیرینه درباره عملکرد مخچه این بوده است که تنها نحوه حرکت ما را کنترل میکند. با این حال ما اکنون میدانیم که بخشهایی از مخچه وجود دارد که به هم متصل هستند و به نظر میرسد که همراه با مناطقی از مخ تکامل یافتهاند که نحوه تفکر ما را کنترل میکنند.
این تیم به میمونها آموزش دادند که دست چپ یا دست راست خود را در پاسخ به تصاویر روی صفحه حرکت دهند و هنگامی که حرکات را درست انجام میدهند، به عنوان پاداش آبمیوه دریافت میکردند.
استفاده از داروها برای از کار انداختن موقت قسمت خلفی-جانبی مخچه میمونها به طور قابل توجهی بر یادگیری آنها تأثیر گذاشت. حیوانات حتی با پاداش آبمیوه، به سختی به یاد میآوردند که قرار بود کدام دستشان را در واکنش به تصویر حرکت دهند. با این حال، آن یادگیری که قبلاً حاصل شده بود، هنوز قابل یادآوری بود.
بوستان میگوید: وقتی این ناحیه مخچه را غیرفعال میکنید، در واقع یادگیری جدید را مختل میکنید. یادگیری در این حالت بسیار کندتر است، بیشتر طول میکشد و عملکرد به سطح قبلی نمیرسد. این یک مثال عینی از عملکرد مخچه است که از اطلاعات پاداش برای شکل دادن به عملکرد شناختی در پستانداران استفاده میکند.
آزمایشهای بیشتر نشان داد که عملکرد حرکات تحت تأثیر خارج شدن مخچه خلفی-جانبی قرار نمیگیرد و به نظر میرسد خاموش کردن سایر قسمتهای مخچه هیچ تفاوتی در روند یادگیری نداشته باشد.
همه اینها اطلاعات اضافی مهمی هستند تا بفهمیم مغز چگونه کار میکند و چگونه با دنیای اطراف سازگار میشود و همچنین چگونه بهتر میتوانیم با شرایط ناشی از اختلال عملکرد طبیعی مغز مقابله کنیم.
بوستان میگوید: پژوهش ما شواهد روشنی ارائه میدهد که مخچه نه تنها برای یادگیری نحوه انجام اعمال ماهرانه مهم است، بلکه برای یادگیری اینکه کدام اعمال در موقعیتهای خاص ارزشمندتر هستند نیز نقش مهمی ایفا میکند.
این پژوهش به توضیح برخی از مشکلات غیر حرکتی در افراد مبتلا به اختلالات مخچه کمک میکند.
این مطالهه در مجله Nature Communications منتشر شده است.
انتهای پیام